نامه خدا به همه انسانها
امروزصبح که از خواب بیدار شدی،
نگاهت می کردم،
امیدوار بودم که با من حرفی بزنی،
یا برای چند کلمه،
نظرم را بپرسی یا برای اتفاق
خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد،
از من تشکر کنی.
اما متوجه شدم که خیلی مشغولی،
مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی،
وقتی داشتی این طرف و آن طرف
می دویدی تا حاضر شوی،
فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری
که بایستی وبه من بگویی:
"سلام"
اما تو خیلی مشغول بودی.
یک بار مجبور شدی منتظر شوی و
برای مدت یک ربع ساعت، کاری....